در تمامِ طولِ شب
خانه، میلرزید.
در تمامِ طولِ شب
های های گریه، خاموش بود.
در تمامِ طولِ شب
بادِ خیرهسر، خیره ماند.
زانی حرامیانش را به راه انداختهبود.
زانی قتلهایش را میشمرد.
گورها
معلق
بودند.
زانی نفرین شدهبود
حرامیان در كویها دعاخوانان آیینه شكستند
گورها
همچنان معلق
ماندند.
نفرینی ناخنهایش را میجوید
حرامیانش رسوا بودند.
تمامِ دستِ چپش را
نفرینی جویده بود.
در تمامِ طولِ شب
گورها
معلق خواهند ماند.
زمستان 99