عباسیان هم
داشتند خلیفهای كه شاعری كند
علویان را حوصله هنر نبود
از امویان اما یزید*
خراب و مست و عشقباز
شعرها داشت.
دارالخلافه تهران
المُستمسكباللْه، خلیفه اول*
میشعرید هندی*
گاهگاهی
القاصرُباللْه، خلیفه دوم ولی*
ولی امرِ مؤمنین
رُلِ فروزانِ شعر را
تلویزیونی نمود، اما
كه به او فروخته
فرمولِ جوهرِ جدیدِ شعر را؟
اتحادیه دواتگرانِ قم و حومه؟
مجمع شعار نویسانِ مركز؟
هیئتِ صیغهخوانانِ مشهد؟
كدوی فُرمالیستهای روس را شاید
كندند برایش
پشتِ دانشگاهِ جمعه، نه!
بگمانم خودش
اندر احوالِ خواقینِ چین خوانده*
و آن حدیثِ معتبر را شخصا
موردِ بهینهسازی قرارداده.
دستورِ جوهرِ شعرِ رهبر؛
شاعر مترجم نویسنده، چند عدد
نیروی امنیتی، به اندازۀ كافی
كابل باتوم سُرنگ قمه قرص، در حدِ كفایت
نمایندۀ رهبری، یك عدد.
روش را درست نمیدانیم
ولی هرچه هست
جوهرِ حاصل
به قرمزی میزند
و بویش را فقط
پزشكِ قانونی بازمیشناسد.
آخر از آن موادِ مصرفی
كسِ درستی نمیماند
تا روش ساخت جوهرِ خلیفه را
گزارشبدهد.
راستی! در موادِ لازم
یك دوتایی روزنامهنگار و وبلاگنویس
مثلِ همین شیوانظرآهاری
از قلم افتاد
زیرِ حكم است طفلی
تا شعر شود.
28/8/2010
*الا یا ایهالساقی ادر كاسا و ناولها. از رباعی مشهور یزیدابن معاویه است. در اشاره به عشق پرشور و ناكامِ او به اورینب، حافظ ما اضافهمیكند: كه عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشكلها.
*خلفای عباسی مشروعیت خود را مستقیما از اللْه میگرفتند و نام ایشان همواره با كنیۀ اللْه بود مثلا المستنصرُباللْه، القادرُباللْه و غیره.
*هندی. تخلص آیتاللْه خمینی است در شعر.
*قاصر بمعنای قصوركننده، ناتوان، در زبان بمعنای نارسا، الكن. اما الناصربالله، این خلیفه عباسی دستی هم در شعر داشت و همزمان در دوجبهه درگیر سلاجقه و خوارزمشاهیان بود. گروهی تاریخدانان میگویند كه ایلغار مغول به دعوت او بود. شباهتی هستهای با امروزمان.
*تنی از خواقین چین را هوس بر شاعری افتادهبود. برای حضرت كاغذشان، فرمودند تا دواوین بهترین شعرا جمعكرده خمیر، تا باز ورقكنند دفترچه شعر خاقان را.
______________________