سرِ چوبكبریت را
تركرد و نوشت
هرجا هركو هروقت
عشق ما راست
بارِ رانها خالیكن
آینه خواهدشد خاك
و از دشتِ خیس
ستاره خواهد رُست
ای آزادی
ای آزادی ببوس لبهای مرا
در دهانم بگذار زبانت را
یكسر از توگفتن را
از توسرودن را
ای آزادی
از « آ » تا « ی » همه تو
همانا مؤمنان
در خانهای از زنجیرهای عنكبوتی
روی تنِ ایشان
خالكوبی میكنند هنوز خدایان
كلامِ شیطان را
»بكُش تا جاودان شوی«!
جاودان
آه آزادی
روی دلم زمان
نوشت نامِ ترا
از « آ » تا « ی »، همه تو
آی آزادی
ای من همه تو
باشد كه لحظهای
7/10/2012