اینجا زمستان است صدای بهار

مُچها جوانه زدند

آسفالت هم سبز شد زیرِ پاها

چاره‌ای نیست

باید شكفت یا مُرد

خواهد‌گفت گُلِ سرخ.


خون هم لازم نیست

اگر خدا بخواهد

كه اینجا در خوابِ زمستانیش‌ مانده

واكسنِ هاری به سپاهش‌ برساند یا نه.

افسوس

رؤیا ندارد خوابِ خدایان

جوانه هم نمی‌زنند

نازا یخ بی‌عشق.

اینجا زمستان است اما

گوشِ جهان شده

صدای سبز،

كه نزدیك است آیا

بهارِ تهران؟


15/2/2011