گلشیفته فراهانی



هرسه لخت بودند
برگِ انجیر
از رویِ خشمِ خداوند
که پایین لغزید.

بارِ شرم را اما
حوا و آدم
باید که می کشیدند
تا همین روزها.

آه ای فرشته، ای بی آینه
بینِ دو دیوار
دیدی که بالهای ماست
عریانیِ ما؟

صدای سنگها را می شنوی؟
آیا بلند است
بختِ پرنده
بینِ دو دیوار؟

دگمه های نگاهت را بازکن
تا نافِ هستی
ترا می خواهم ای حقیقت
ترا می خواهم ای حقِ عریان.

18/1/2012
ا- ماهان