به مادر زیرسنگسار سکینه آشتیانی
::
چه معصوم ایستاده زانیه
پستانِ گناهش را که می مکد؟
نوزادِ حرامزاده.

خوابی دادستان یا مرخصی؟
سید کجاست؟ عمامه را شسته عیال؟
آب رفته طومارِ فتوا؟
تازه،
بُت هم شده این زانیه
درکلیسا و دیر
ترسایان جایِ سنگ
زانو به پایش می زنند.
سنگسار سید!
بجنب، بده حکم را دایرۀ اجرائیات!
یا نکند پسندیده ای
هم مادر و هم پسر را؟

من اشکِ مرمر را دیده ام
صدایِ سنگ را شنیده ام:
«جایِ یک زن، مرا سنگسار کنید»
به همزادم آینه قسم
دیده او، شنیده
از دهانِ سنگ
منِ شاعرم.

2010/7/9