پاییز
نه به دستورِ قافیه هیز
كه میكند رخت
از درختچه و درخت
:::
پاییز همه میافتند و میریزند
مگر هلوها
خرامان ... بر فرازِ پاشنهها
:::
شقایقِ یخزده
پرچمِ پیروزی پاییز
و مارشی خنك
كه میزند آفتابش از فرازِ یخچهها
:::
پرها ریخته
كنارِ خیابان
پاییز كه كوچنكنند درختان
:::
با زنبیلش پُر
میآمد و میریخت
خانمِ باران
با عشق راست
در زنبیلش میگذاشتم جان
و جامیزد جهان، خیس
:::
بهت
برده این پنجره را
یا مات
در این نمای شطرنجی
:::
این درختِ زردروی است
عاشق و من
یكسره پاییزی
:::
بازتعریفِ خرامش:
دختر میرود انگار
نه در چرم
پوشیده در دودِ سیگارش
فقط
پاییز 2015