در این آبهای خونگرم
در این سیاهۀ جن و جنون
در این آبهای طلا
كه پطرِ كبیر میلِ گمشدن میكرد
غرقشده است گویا
«دكلِ دین»*
و اکنون
رئیس¬دفتر آغا نشسته زنگ می¬زند
به یکصد و بیست و چهارهزار و یک پیغمبر
- این دکلِ شما بود؟
پیشینیان هم خواب دیدهبودند
حضرتِ ذوالجلال نبیالسارقین (ع)*
خود ثبتفرموده:
كوسه خواهد جوید دكلهایِ نفت را
رقمِ 78 كرور هم آمده در متن
گیرم نه دلارِ شیعه
كه خودِ آخرالزمان است كنون
و عصرِ پدایدِ مرموزه و ارقامِ ضاله و
دروغِ جلاله، از جمله:
با همان عبای بلند
هجرتیده به شهرها
قبایلِ كوسه!
شرط میبندم خودِ حضرت هم ندانست
كوسهچران كیست؟
هستهپران کِی
ظاهرمیشود از خراسان
و خیلِ منتظران و خیالِ دلواپسان و امیالِ ذوبیدگان و بسیجِ چاپندگان و سپاهِ قورباغه ...
ورنه در همان خواب از ترس
فجعه میفرمودند حضرت نبی (ع). تمام
اما اینجا امروز
آخر یا اولِ زمان
شطرنجِ هسته و كوسه
همه هراسِ من است این كابوس:
خانمها، آقایان
گمشده
یك ایران
باوركنید از همان روز
كه آمد عارفی چنان كامل
زیرِ درختِ سیب
پاشید به صورتِ خداوند اسید
همان روزِ وزین، گمشد چیزی
سپهری مُردهبود
و صدای پای خون
رادیو را هم اشغالكرد و زلزله*
عرفات را روی سرِ تهران خراب
در آن صحرای مُرده
باید گممیشد تهران
جانكندنی میانِ صفا و زالو
فروغ مُردهبود و ساعتها
فقط چهار بار مینواختند
و آگهی ترحیمِ روزنامه
با عكس لخت جنازه مزْین بود
تصادفِ آدم با گلوله
طناب هم كمكم مُد شد
و معراجِ جرثقیل
اما خونِ بیژن ستاره نشد در آسمانِ پاپ!
چه ژنِ فاسدی! فرخ داد آزمایشگاه*
یادم هست که شاملو هنوز زنده بود
و در گورِ شهیدانش گرده به گرده میشد*
اما هنوز
گمنشده بود ایران
یادم خوب هست شانزدهسالگی
مرا به ایتالیایی خواند
زنی در كاپری ...
گمنشدم
اما سالها بعد در پروندۀ پناهندگیم
نمیخواستد ثبتكنند:
گریزان از كدامین خویشتن؟
و اكنون رهبرِ راستها در تلویزیون
از شباهت ما شاكی¬ست
با سوسكهای انتحاری!
و اكنون تمامِ این خاك را میگردد با ذرهبین
جامعه جهانی
به دنبالِ شپشِ هستهای
و اكنون از امارات تا مالزی
با دخترانِ آغا
دلار میشود ناموسِ دین
برغم قانونِ سنگسار
موشهای تحریمی
میجوند شمشهای بانكِ مركزی
که در فقه شیعه جایز است
زنای مالی بر قفای صیغه
و لازم گاهی، بویژه در امرِ قدسی
و اكنون روی سقفِ پورشه
آغا منبر رفته
گذار از امام و اقتصاد پالانی*
به بازارِ مقاومت و اماراتِ متحدۀ تُرکتازی
نه كاپیتالیسمِ غربی
نه سوسیالیسمِ شریعتی
آخر با تکامل مخالف است حوزه
مگر پالان رویِ پورشه
المسئلة: تنها مستضعفِ تاریخ بود
روحانیتِ شیعه
تا این
این انقلابِ قِل¬قِلی
و اکنون جبران
جبرِ تاریخ است
ارثِ آخوند بوده شرق و غربِ زمین*
که اکنون
»به نانِ شب محتاجند
فقط یك میلیون تهرانی«
گفت شهردارِ حزبالله پشت به دوربین
چه سرداری، كه دلالِ دكل میخندد هنوز!
و اکنون
در نظامِ شیشه و حجاب
کارتن و پورشه
و کودکانِ اچ.آی.وی
گمشده است ایرانی.
برایِ خداوند، ماسکی دست و پا کُن!
و باز اكنون در وین
در بوی كباب شبِ احیا
تكذیبمیكند وزیرِ خارجۀ جمهوری گریان
»ما نیستیم آن مردانِ خشمگین با صورتهای پوشیده در ریش... »
و باز صورت مسئله:
ایرانی گمشدهاست آیا؟
در انبوه خاطرات و ضدخاطرات
هیچكس هم ننوشته:
زیر آن بهمنِ سنگین ما
ما به روحِ خود تجاوزكردیم!
یا صفاء العارفین
یا روح المؤمنین
روزی كه رجعتكنی تو در رکاب
با اسبِ اخته زمان
گممیشوی با عَلمِ دین
یا نبیالسارقین
كه در شمالِ خلیجِ فارس یک وطن
یك وطن گمشده است
5/7/2015
* دكل نفتی ساخت رومانی، با نام دین، به ارزش 78 میلیون دلار، سفارش دولت اسلامی، كه وزارت مربوطه میگوید مفقود شده است.
* شیخ محمدحسن زیدآبادی، متخلص به قارانی و مشهور به نبی السارقین یا پیغمبر دزدان (زاده: حدود ۱۲۳۰ هجری قمری در زیدآباد سیرجان، درگذشت: حدود ۱۳۱۰ هجری قمری در زیدآباد)، شاعر، نویسنده، طنزپرداز و روحانی ایرانی و از معاریف عصر قاجار بود. وی در بهبود و اصلاح اوضاع زمان خویش، تلاش بسیار کرد و با نامههای مطایبه آمیز و سرشار از اشعار لطیف و در عین حال گزندهٔ خود، خطاب به حکّام و افراد مهم و مؤثر دوران خویش، آنان را به عدالت و دادگری و دوری از بیداد و ستم، فرامی خواند. ویکیپیدیا
* انقلاب ایران زلزلهای بود كه خاورمیانه را لرزاند. مرحوم عرفات در تهران گفت.
* و گلگون کفنان/ به خستگی/ در گور/ گُرده تعویض می کنند. شاملو «صبح» دوم اردیبهشت 58
* ظهور و سقوط چریکهایِ فدایی خلق
* اقتصاد مال خر است. آیت¬آلله خمینی
* ما شرق و غرب زمين را به ارث به آن قوم مستضعف داديم. انبیاء 105