پولِ باران هم میگیرند
كوچه به كوچه
انگار وكیلِ بادند
ولی میگویند خدا!
چه بازاری، بیزار هرچه
خریدار
كی به خود آیند؟
پس خداوند قصه خواهدگفت
برای پیامبرِ بعدی
از شهری كه خشمش نابود
نكرد
یعنی رحمان بود بر این
همه جبار و فاسق و فاجر و قاتل و سارق و
...
خلقان را كه برای از دستدادن
جز بیچارگی نمانده
و آنگاه شیطان
قاه قاه قاه خندید
بس که تفسیرِ یونگ بامزه
است؛
جنبههای گوناگونِ خداوند
بر كدام وجه نشیند تاس؟
عزرائیل تاكسی گیرش بیاید
یا نه
بامزه است لایههای الوهیت
تاس اگر زن آید
سیارهای ستارهای، بیرون
جهد از فرجِ الهی
قرائت هابل چه بود؟ سیاهچاله؟
اما سحابی چگونه
تشکیل میشود؟
قاه قاه قاه خداوند
هرگز نمیخندد
ولی اگر بز بیاورد
حتما همان وجهِ ویرانگرِ
روحش بوده
امام در تهران، خلیفه
در موصل، در اورشلیم بیبی
برود رو و آبروی الهی
ــ خدا! پاك لختم كردند
سرِ كوچه
تا یكراست بدوم دنبالِ
مشتری
به خود آیید آخر!
چه بازاری، فروشنده
هم بیزار
ــ بیزحمت خانم شورتتان
را هم درآورید
و اشكِ این فروید را پاككنید!
چنین گفت نیچه!
28/3/2015