یک عکس، یک شعر



گریان
سر بر شانۀ جلاد گذاشته
سری كه او در حلقه دار خواهدگذاشت
ــ جرثقیل، یا علی!
چند حرف از واژۀ عدالت افتاده
خیلی ثقیل بوده

میلیونها
سر روی شانه جلاد می‌گذارند
چه رفتارِ غریبی
ترس‌ یا طمع؟
چه رفتارِ آشنایی
اجماعِ جماعت بر عجایب است گاه:
ما را براهِ خویش‌ هدایت‌نما!

سر بر شانه جلاد می‌گریند
در جلدِ ایشان فروخواهدرفت
عاقبت جلد و جلاد یکی

‌«دست در برابرِ دست
چشم در برابرِ چشم
دندان در برابرِ دندان
سر در برابرِ پول‌»
یكی از خدایان گفته!
بنیانی سنگین است عدل
جرثقیل خبرمی‌كنند
خداوند شانه‌اش‌ را می‌دزدد

و سبكند خدایان
در مقامِ عدالت

21/1/2013
ا- ماهان