زمان، اروتیسم، کاج


فاصله‌ای بی‌معنی
دوهزاروسیزده كاج
از اینجا تا خودِ صفر
فاصلۀ كاجها هم بی‌معنی
یك تا چهل كلاغ

ترا صدا می‌زنم ای دوست، برخیز!
چند كاجِ می‌توانی شمردن؟
این كاج را چند بار می‌توان كاشت؟
معنی اینجاست
درش‌آوریم نازنین
به عمق رسیدیم
آوای عروسانگی كه دست می‌دهد
فاصله از گنجشك هم كمتر است
تکثیر زمان
كاج تا كاج
تناوبِ كوچك، تناوبِ بزرگ

كبكی بخوان ای نازنین
كاجی برایت می‌كُنم!

24/12/2012
ا- ماهان

فراموشم­نکن


1376 گیلان 12 كودك كشته
1383 بختیاری 13 كودك كشته
1385 فارس‌ 8 كودك سوخته
1389 سیستان‌بلوچستان 1 كودك كشته
1390 چابهار دو كودك كشته 3 كودك سوخته
1391 پیرانشهر 1 كودك كشته 12 كودك سوخته
1392 اینجا 3 كودك كشته، 5 كودك سوخته
1395 آنجا 5 كودك كشته، 3 كودك سوخته
1397 همین‌كنار 2 كودك كشته، 4 كودك سوخته
1401 كمی‌آنطرفتر 6 كودك كشته، 17 كودك سوخته
.‌.‌.
و بدینسان
تنی در آتش‌ می‌سوزند
و بدینسان ما ساخته‌ایم

روزی کودکانگی گلی بدستم داد
آخ فراموشم­نکن بود

16/12/2012

پرتقال چهارگوش

چهار عددِ محشری‌ست
با ویژگی گوشه‌هایش
برای گذاشتنِ چیزها
پنهان‌كردن یا شدن
در دایره
همه افشاییم
سیب و انار چهارگوش‌ هم عالمی دارد
شكلِ فضایی كه به آن واردمی‌شوند
جعبه یخچال یا اتاق
چه هماهنگی قشنگی
مثلِ چهارگوشگی آدمها
حاصلِ تلاشِ قرنها
از چهارگوشه‌ات پا بیرون گذاشتی، كتك!
ما زنده به آنیم كه آرام، ضلع را پاك‌كنیم
‌«نگاهِ تازه‌» بقولِ روزنامه‌ها
درست مثلِ چهارگوشگی در گفتمانِ میوه
نوعی دوپهلویگی در كوبیسمِ سنتی
براستی پرتقالِ چهارگوش
با اعضای ناهمگن
بیشتر جهانِ ما را آهنگ می‌بود
نگاهی ژرف
میوه كه آخر
تخمِ پرنده نیست
3/12/2012
ا- ماهان