ملك‌عبدالله می‌نالد

ــ سرِ مار تهران است

بزنید یا الله!

ملك‌عبدالله نمی‌گوید

این مارها

گوشه و كنارِ كشورها

همه حاجیند و سرسپرده

دُم گره‌داده در مكه، شبكه

از قدیم، قاعده.


ملك‌عبدالله!

مترس‌ حاجی از مار

یك سرِ كتاب واكن امشب

خداوندِ كلیم

عصای دستش‌ یكی مار بود.

مترس‌ ای ملكِ مكه

یك دعاكن امشب

ناله چرا

به درگاهِ كاخِ سفید؟

نكند زیرِ سایه اف‌35 هم

می‌ترسی

با همه سیاهی كعبه؟

یا خداوندِ پیرِ زمینگیر

اهلِ حرمش‌ همه

هجرت نموده‌اند

بی‌ترسِ طیرابابیل؟


دعاكن ملكِ بنده

به درگاهِ یكی كاخ

بخوان سورۀ روم یا ینگه

شاید بُردید باز

مثلِ آن و آن‌دفعه!

30/11/2010