سنگسار

جامی است واژگون
به جایِ جامِ جهانی
بازیهایِ وطنی
هندبالِ دینی:
توپ
سنگ است در دستِ آقایان و گُل
در گودال
هیش... حورا... اکبر
حورا...اکبر...گُل
...

2010/7/9
ا- ماهان

__________________

چه معصوم ایستاده زانیه
پستانِ گناهش را که می مکد؟
نوزادِ حرامزاده.

خوابی دادستان یا مرخصی؟
سید کجاست؟ عمامه را شسته عیال؟
آب رفته طومارِ فتوا؟
تازه، بُت هم شده این زانیه
درکلیسا و دیر
مومنان زانو به پایش می زنند
جایِ سنگ.
سنگسار سید
بجنب، بده حکم را دایرۀ اجرائیات!
یا نکند پسندیده ای
هم مادر و هم پسر را؟

من اشکِ مرمر را دیده ام
صدایِ سنگ را شنیده ام:
«جایِ یک زن، مرا سنگسار کنید»
به همزادم آینه قسم
دیده او، شنیده
منِ شاعرم.

2010/7/9
ا- ماهان